آیه 94 سوره کهف
<<93 | آیه 94 سوره کهف | 95>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار میکنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها میبندی (که ما از شر آنان آسوده شویم).
[آنان با رمز، اشاره و با هر وسیله ای که ممکن بود] گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج [با کشتن و غارت و تخریب] در این سرزمین فساد می کنند؛ آیا می پذیری که ما مزدی برایت قرار دهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟
گفتند: «اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج سخت در زمين فساد مىكنند، آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى؟»
گفتند: اى ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج در زمين فساد مىكنند. مىخواهى خراجى بر خود مقرر كنيم تا تو ميان ما و آنها سدى برآورى؟
(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند؛ آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خرجا: گويند: آنچه از زمين داده مى شود اسمش خراج، و آنچه از مال داده مى شود نامش خرج است.
سد: سد: بستن و اصلاح كردن. «سد الثلمة: اصلحها و وثقها». و نيز به معنى سد معروف و حايل ميان دو چيز است. گويند: به ضم اول سدى است كه طبيعى و فعل خدا باشد و به فتح اول آنست كه فعل انسان باشد . كوه را نيز سد گويند كه ميان دو چيز سد و حائل است . منظور از «سدين» در آيات، دو كوه است.
يأجوج و مأجوج: نام اقوامى است كه شايد در مغولستان فعلى چين زندگى مى كرده اند، فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است يكى در اينجا، ديگرى در سوره انبياء/ 96.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا «94»
(آن مردم) گفتند: اى ذوالقرنين! همانا (قوم) يأجوج ومأجوج در اين سرزمين فساد مىكنند، آيا ما براى تو خرج و هزينهاى قرار دهيم تا ميان ما وآنان سدّى ايجاد كنى (تا از شرّشان ايمن شويم)؟
جلد 5 - صفحه 224
نکته ها
«خراج» چيزى است كه از زمين خارج مىشود، و «خَرج» به آنچه از مال خارج مىگردد گفته مىشود.
مفسّران و مورّخان، با استفاده از قرائن موجود مىگويند: مراد از يأجوج و مأجوج همان قبايل مغول و تاتار مىباشند.
در روايتى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: ذوالقرنين قومى را يافت كه به او گفتند: قوم يأجوج و مأجوج پشت اين كوه هستند و هنگام برداشت محصول و ميوهها هجوم آورده و همه را غارت يا نابود مىكنند، آيا ما براى تو ساليانه هزينهاى را قرار دهيم تا براى ما سدّى بسازى. «1»
پیام ها
1- هرجا مردم احساس نياز كردند، سرمايهگذارى هم مىكنند. «فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً» در آيهى 77 اين سوره مردم قطعه نانى به دو پيامبر خدا ندادند، ولى در اين آيه، حاضرند سرمايهگذارى كلان كنند.
2- اولياى خدا بهترين كسانىاند كه مىتوانند ايجاد امنيّت كنند و گرهگشاى مردم باشند. يا ذَا الْقَرْنَيْنِ ... تَجْعَلَ بَيْنَنا ... سَدًّا
3- نياز به امنيّت بيش از مسكن ولباس است. نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ ... سَدًّا (مردمى كه در برابر خورشيد، سايهبان ولباس نداشتند، از ذوالقرنين امنيّت خواستند، نه پوشش.)
4- در جوامع انسانى، امنيّت وآسايش از اهميّت ويژهاى برخوردار است. «تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا» لذا سختترين كيفرها نيز براى برهمزنندگان امنيّت است. «2»
5- حبس و محدود كردن تبهكاران، جايز است. «سَدًّا»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». اشاره به آياتى كه كيفر «مفسدين فى الارض» را بيان مىكند.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 225
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94)
قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ: گفتند: اى ذو القرنين، يعنى مترجم ايشان گفت يا به رموز و اشاره او را اعلام نمودند كه: إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ: بدرستى كه يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين، از پشت اين كوه بيرون آيند و از گياه آنچه باشد بخورند، و هر چه خشك است ببرند، و تمام انعام ما را مىكشند و مىخورند و اگر چهارپا نيابند، آدميان را مىخورند.
اكثر مفسران «1» روايت نموده از حذيفه كه: سؤال نمودم از حضرت نبوى صلى اللّه عليه و آله از يأجوج و مأجوج، فرمود: يأجوج امتى و مأجوج امتى، هر يك چهارصد طايفهاند، و مردى از ايشان نميرد تا هزار فرزند از صلب خود بيند، و سه صنف هستند:
صنفى مانند درختان بلند قامت؛ و صنفى طول و عرضشان مساوى، و اين طايفهاند كه هيچ كوه و آهنى در پيش آنها قوام ندارد؛ و صنفى يك گوش خود را فرش و گوش ديگر را لحاف خود كنند، و
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 382- مجمع البيان ج 3 ص 494- نور الثقلين ج 3 ص 307.
جلد 8 - صفحه 118
نمى گذرند به فيلى و شترى و خوكى و حيوانى، مگر آنكه آنها را مىخورند، و هر كه از آنها بميرد او را بخورند، مقدمه آنها شام و دنباله آنها در خراسان و نهرهاى مشرق و درياچه مازندران باشد.
فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً: پس آيا مقرر سازيم براى تو خرجى و قرار دهيم از مالهاى خود براى تو مزدى. عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا: بر شرط آنكه قرار دهى ميان ما و آنها سدى كه منع كند ايشان را از بيرون آمدن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بميانه دو كوه يافت در پيش آن دو، گروهى را كه نزديك نبود كه بفهمند گفتارى را
گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين پس آيا قرار دهيم براى تو نقدينهاى بشرط آنكه بنا كنى ميان ما و ميان آنها سدّى
گفت آنچه تمكّن داد مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك كنيد مرا بقوّت بازو تا بنا كنم ميان شما و ميان آنها سدّ بزرگى
بياوريد نزد من قطعههاى آهن را تا وقتى كه برابر شد ميانه دو جانب آن دو كوه گفت بدميد تا وقتى كه گرداند آنرا آتش گفت بياوريد نزد من تا بريزم بر آن مس گداخته را
پس نتوانستند كه بالا روند آنرا و نتوانستند بسازند براى آن نقبى
گفت اين رحمتى است از پروردگار من پس وقتى كه بيايد وعده پروردگار من ميگرداند آنرا زمين هموار و بوده است وعده پروردگار من درست و راست.
تفسير
جناب ذو القرنين بعد از فراغت از امر مغرب و مشرق گفتهاند اراده جانب شمال را نمود و از جنوب رهسپار شد تا رسيد بفاصله ميان دو كوه شمالى و
جلد 3 صفحه 452
عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بجانب تاريكى متوجّه شد و شايد مراد توجّه بقطب شمال باشد در ششماهى كه شب است و اينكه از آن دو كوه تعبير بسدّين شده بملاحظه آنستكه كوه سدّ طبيعى است و كلمه سد بر آن اطلاق ميشود و بعضى سد بضم قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد و بعدا هم ميان آن دو كوه مسدود شد بسد ذو القرنين پس تمامى سد شدند و چون بآن مكان رسيد ديد جماعتى را كه بزودى كلام احديرا نمىفهميدند چون زبان مخصوصى داشتند غير از زبان همه و بايد با زحمت مقاصد را بآنها فهماند و بذو القرنين عرضه داشتند در پشت اين دو كوه دو طائفه منزل دارند بنام يأجوج و مأجوج كه گفتهاند آن دو دو قبيله از اولاد يافث بن نوح عليه السّلام بودند و در روايت علل از امام هادى عليه السّلام تأييد شده و بعضى يأجوج و مأجوج بالف قرائت نمودهاند در هر حال گفتند اين دو قبيله فساد ميكنند در زمين ما بقتل و غارت و تخريب بيوت و اتلاف زروع و اينمعنى در روايت عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد شده و آيا ممكن است ما از اموال خودمان مبلغى خارج و تقديم كنيم و در مقابل آن شما در ميان اين دو كوه سدّى بنا كنيد كه فاصله شود ميان ما و آنها و نتوانند ديگر باراضى ما تجاوز نمايند و بعضى بجاى خرجا خراجا قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد چون ظاهرا ميخواستند مقرّرى ساليانهاى بدهند نه يكدفعه و فرق بين خرج و خراج بدفعى و تدريجى است و ذو القرنين بالهام الهى يا قرائن متوجّه شد و فهميد سخن آنها را و جواب فرمود آنچه را خداوند در آن بمن تمكّن داده از مال و ملك بهتر است از خرج يا خراجيكه شما يكدفعه يا ساليانه بمن بدهيد ولى شما كمك بدنى كنيد با من بكارگرى و حمل و نقل لوازم سدّ تا من ميان شما و آنها سدّ محكم بزرگى بنا نمايم بياوريد نزد من قطعات آهن بزرگ از مراكز يا معادنى كه دارم و آنها آوردند و چيدند ميان آن دو كوه تا وقتى كه مساوى شد با دو جانب آن دو كوه ذو القرنين بكار گران فرمود بدميد در كورههاى آتش يا دمهاى زيادى كه براى گداخته نمودن آن آهنها تهيّه شده بود و آنها اطاعت كردند و دميدند تا وقتى كه تمام آنقطعات آهن چيده شده، گرديد مانند يكپارچه آتش سوزان فرمود بياوريد نزد من مس تا بريزم بر آن قطعات آهن چيده شده مس گداخته را و آنها اطاعت نمودند و ذو القرنين سدّ
جلد 3 صفحه 453
را با تمام رسانيد و ديوارى شد كه سنگ و آجرش آهن بود و گلش مس گداخته پس يأجوج و مأجوج ديگر نتوانستند از آن بالا روند براى بلندى و صافى آن و نتوانستند در زير آن نقبى بزنند براى زيادى قطر و استحكام آن گفتهاند پى ديوار را بقدرى كنده بودند كه به آب رسيده بود و ذو القرنين گفت اين موفقيّت و تمكن ما از بناى چنين سدّى رحمت و فضلى بود از خداوند بر بندگانش كه از شرّ يأجوج و مأجوج ايمن شدند تا دامنه قيامت ولى چون موعد مقرر حقّ كه قيامت كبرى است برسد خداوند آنرا منهدم و پراكنده و با خاك يكسان و زمين صاف هموار كند و بعضى دكّا قرائت نمودهاند بدون مدّ و همزه و بنابراين مصدر فعلى است كه جعله دلالت بر آن نموده يعنى دكّه دكّا و بقرائت مدّ و همزه صفت موصوف مقدّر است يعنى ارضا دكّاء و مسلّم است كه وعده خداوند حق و واقع بوده و خواهد بود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند اجعل بينكم و بينهم ردما كه آن تقيّه است كه دشمنان خدا نميتوانند از آن بالا روند و نميتوانند براى آن نقبى بزنند و حيلهاى انديشند و آن سدّ محكم و حصن حصين است براى محفوظ ماندن شما از تعدّيات آنها و چون وعده خداوند برسد و امام عليه السّلام از پس پرده غيبت ظاهر گردد تقيّه از بين ميرود و سد مدكوك ميگردد و آن روز انتقام كشيدن شما است از دشمنان خدا و قمّى ره فرموده كه خداوند پيش از روز قيامت در آخر- الزّمان آن سد را منهدم فرمايد و يأجوج و مأجوج بيرون آيند و مردم را بخورند و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آنها خلق مخصوصى هستند كه بر حسب شكل و هيئت و قد و قامت و اعضاء و جوارح با بشر عادى تفاوت فاحشى دارند و بعد از ملائكه خلقى بزيادى آنها نيست و هر مردى از آنها تا هزار پسر صلبى خود را نه بيند نميميرد و يك اقليم از اقاليم دنيا مخصوص بآنها است و بيرون آمدن آنها از پشت سد و اختلاطشان بسائر خلق از علائم قيامت است.
جلد 3 صفحه 454
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا يا ذَا القَرنَينِ إِنَّ يَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ مُفسِدُونَ فِي الأَرضِ فَهَل نَجعَلُ لَكَ خَرجاً عَلي أَن تَجعَلَ بَينَنا وَ بَينَهُم سَدًّا (94)
گفتند كساني که در پاي اينکه دو كوه سكونت داشتند بذي القرنين که محقّقا يأجوج و مأجوج افساد ميكنند در زمين پس آيا اجازه ميدهي ما يك اندازه خراج دهيم خدمت شما بر اينكه قرار دهي بين ما و بين يأجوج و مأجوج سدي که نتوانند بيايند و افساد كنند.
قالوا اشكال اينها که در آيه قبل فرمود زبان احدي را نميدانستند چه نحوه با ذي القرنين تكلم كردند!
جواب ممكن است ذي القرنين زبان آنها را ميفهميد بتعليم الهي چنانچه سليمان زبان طيور را ميدانست يا ذا القرنين چون ديدند که ذا القرنين قدرت و قوه و مكنت زيادي دارد تقاضا كردند از او و گفتند إِنَّ يَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ اينکه دو طايفه از چه قبيله بودند! و چه نحوه بودند! در ميان مفسرين و اخبار مخصوصا خبر منسوب بحضرت رسالت اختلاف است و ما انشاء اللّه در خاتمه اينکه آيات في الجمله تذكر ميدهيم.
مُفسِدُونَ فِي الأَرضِ از كوه پائين ميآمدند و مردم را ميگرفتند و ميكشتند و ميخوردند حتي حيوانات و گياهان و اشجار را از بين ميبردند و عمارات را خراب ميكردند.
فَهَل نَجعَلُ لَكَ خَرجاً ما بقدر طاقت خود كمك مالي كنيم بشما.
عَلي أَن تَجعَلَ بَينَنا وَ بَينَهُم سَدًّا يك سدي بين ما و آنها قرار دهي که نتوانند بالا بيايند و بر ما مسلط شوند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 94)- در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سر سختی به نام یأجوج و مأجوج در عذاب بودند، مقدم ذو القرنین را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و «گفتند:
ای ذو القرنین! یأجوج و مأجوج در این سر زمین فساد میکنند، آیا ممکن است ما هزینهای در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی» (قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا).
این گفتار آنها، با این که حد اقل زبان ذو القرنین را نمیفهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم